ناصر آهنی

ساخت وبلاگ

کاش میشد جرعه ای اندک چشید

 

از زلال چشمه عشق و امید

روزنی ازدل به بالا باز کرد
تاحریم کبریا پرواز کرد

کاش در صحرای خشک سینه ها
میشکفت آهنگ زیبای دعا

قلبهای خسته مان زنگار بست
گرد بر آیینه ایمان نشست

حین سرودی تازه باید ساز کرد
فصل گل خیزی دگر آغاز کرد

فصل سیری سوی عرش کبریا
ره نوردیدن رسیدن تا خدا

باید اول گرد از ایمان زدود
قلبها را طالب یزدان نمود

طالبیش گردیم ما دیوانه وار
تا بیابیمش عیان و آشکار

هرکه اورا یافت پس اورا شناخت
پهن دشت معرفت را تند تاخت

حق شناسی دوستی می آورد
دوستی غیرش از دل میبرد

دوستش چون گشتی عاشق میشوی
عاشق یکرنگ خالق میشوی

اینک این دل از همه دنیا جداست
عاشقی زاری ومعشوقت خداست

عاشقی یعنی دو معشوق ودو عشق
اینطرف عشق آنطرف هم نیز عشق

چون دلت لبریز از عشق خداست
پس تو معشوقی و عاشق کبریاست

گفته باری تعالی این بود
- کشته گردد هر که معشوقم شود

کشته چون شد دیه اش بر دوش ماست
خونبهایش گرمی آغوش ماست ـ

آه ای عاشق ترین آلاله ها
ای شهیدان شاهدان کبریا

گرمی آغوش حق ماوایتان
عرش اعلای الهی جایتان

کاش ما هم عاشق حق میشدیم
تاسراپا نور مطلق میشدیم

تا سراپا نور مطلق میشدیم
.......نور مطلق میشدیم

ناصر آهنی

اسماعیل پاده بان (ناطق)...
ما را در سایت اسماعیل پاده بان (ناطق) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fahim77 بازدید : 72 تاريخ : شنبه 30 فروردين 1399 ساعت: 15:04