مجید فرزین

ساخت وبلاگ
 

چشمانت
آخر شبی غرقم کند افسوس چشمانت
مانند تایتانیک در اقیانوس چشمانت

رخ لاله ای مو سنبلی نسرین بنا گوشی

در باغی از گل می چمد طاووس چشمانت

گیلان قلبم را تصرف کرده ای ناگاه

ای فتنه ی دوران امان از روس چشمانت

انگور لبهای تو ای با دوستی دشمن

روزی شهیدم می کند در طوس چشمانت

جرم از لب و دندان تو تاوان برای من

می خواهدم در شعله کیکاووس چشمانت

نه! تو نمی سوزی مرا من مطمئن هستم

در من تجلی می کند ققنوس چشمانت

مهرم نشسته بر دلت از لحظه ی اول

این نکته را خواندم ز پاپیروس چشمانت

بر من تو بهتر از خود من آگهی ای ماه

دارد مرا تحت نظر جاسوس چشمانت

داری هوایم را من این را خوب می فهمم

می گیردم گر گشت نامحسوس چشمانت

داروی درد من که دست هر پزشکی نیست

الا حکیمی مثل جالینوس چشمانت

جان مرا هر شب به لب می آورد دل تا

می آردم دیوانه تا پابوس چشمانت

دور تو می گردند ماه و زهره و خورشید

آشوب بر پا کرده بطلمیوس چشمانت

دریای طوفانی و تاریکی چه خواهم کرد

گر راه ننماید به من فانوس چشمانت

تنگ است بر من عرصه و این را تو می دانی

ای من فدای حالت مخصوص چشمانت!

اسماعیل پاده بان (ناطق)...
ما را در سایت اسماعیل پاده بان (ناطق) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fahim77 بازدید : 202 تاريخ : پنجشنبه 16 اسفند 1397 ساعت: 23:22